رابطه بین عقل و وجدان
نویسنده : بهزاد سید بیگلو
عقل و وجدان هر دو از پدیده های ارزشی بشر هستند مکمل هم، همسو در یک جهت ، برای پیشروی به سمت مطلوب ها و ایده آل ها.
با توجه به خطاهایی که عقل می تواند داشته باشد نیازمند پشتیبانانی دارد که بتواند مسیر فعالیت او را هموار کند یکی از این پدیده های ارزشی وجدان نام دارد که وظیفه آن رصد ، نظارت و قضاوت به موقع درباره عملکرد عقل می باشد.
پس صحت عقل و ضرورت پیروی از آن ، مستند به حقیقتی است غیر از خود عقل
وجدان یک مطلوب ارزشی است که می گوید احکام صادر شده از عقل باید از قلمرو من (( وجدان )) عبور کند تا دریافت های اصیل و حقیقی را در اختیار بشر قرار دهم. نیروی وجدان همراه انسان پا به عرصه جهان می گذارد اما فعالیت و به ثمر رساندن وظیفه او ، به شدت و ضعف آن به عوامل خارجی و اکتسابی بستگی دارد که در طول ایام عمر او را احاطه می کنند. وجدان اصیل و مطلوب پدیده های روشن و مشخصی را درک می کند و به پیروی از عقل ، خیر را از شر تشخیص می دهد سپس نتیجه کار خود را در عذاب وجدان یا رضایت وجدانی نمایان میکند از شگفتی های وجدان این است که هرگز نمی تواند در مسیر غیر از صلاح بشر چه مادی و چه معنوی گام بردارد. اگر بخواهیم روابط بین عقل و وجدان را ساده تر بیان کنیم به این صورت می توان مطرح کرد
عقل به وجدان می گوید برای من هر دو قلمرو قلمرو انسان و نظام هستی مهم است و در هر جا و هر موقعیتی که عناصر استدلال برای من کافی باشد فعالیت خود را ادامه خواهم داد و اگر تو نیز(( وجدان )) مانند دیگر ابزارهای جهان هستی استدلالهایی برای من تهیه کنی ؛ من (( عقل )) آن را از تو دریافت می نمایم و به فعالیت خود ادامه خواهم داد. سپس عقل می گوید ابزارهای من برای وسعت و دامنه کارایی و فعالیتم ناچیز است و ، ای وجدان ، برای اینکه بتوانم انسان ها را به مسیر حقیقت و کمال سوق دهم توانایی های خود را به کار انداز و آن را در اختیار من قرار بده.
حال به این نتیجه می رسیم که هماهنگی عقل و و جدان یک هماهنگی کاملا ضروری و منطقی است و عقل اصلا نمی تواند از واحد های احراز و سنجیده شده توسط وجدان صرف نظر نماید.
موسسه مطالعاتی ها