تأملی بر اسطوره سازی در آثار دکتر علی شریعتی
بحث در مورد دکتر علی شریعتی و آثار و اندیشه های او چه در زمان حیات او و چه درزمان درگذشت او همیشه چالش برانگیز بوده و هست. شریعتی بدون شک یکی از چهره های پر حاشیه و بحث برانگیز در دهه های پنجاه و شصت شمسی بوده و تأثیر سخنرانی ها و کتاب های او در بین نسل جوان بر کسی پوشیده نیست. تا به امروز تعداد زیادی از محققان و نویسندگان، مقالات و آثار متعددی در نقد آثار شریعتی منتشر نموده اند؛ اما نکته ایی که جای تأمل دارد عبارت از این واقعیت است که اکثر منتقدان شریعتی را، صاحب نظران و اساتید حوزة علوم سیاسی تشکیل داده اند. زمینة فکری و همچنین زمینة مطالعاتی این منتقدان که بر بستر اندیشة سیاسی متمرکز بوده است خود عاملی است که می تواند موجب برجسته شدن بعضی از اندیشه های شریعتی و در مقابل کمرنگ شدن برخی دیگر از آثار و اندیشه های او شود که در مطالعة این دسته از مقالات شاهد آن بوده و هستیم.
شریعتی در این حقیقت که اکثر قریب به اتفاق آثارش در راستای ایدئولوژی اسلامی شکل گرفته و محتوا یافته است هیچ تردیدی نیست اما انصاف نیست که با یک ترازو همه آثار و سخنرانی های شریعتی را سنجید و القابی چون رمانتیک بودن را به او چسباند. در آخرین اثری که در رابطه با نقد شریعتی صورت گرفته است آقای دکتر حاتم قادری در کتابِ « کشف ذهن » ضمن بیان مقدمه ای و با استفاده از الفاظ و کلمات فلسفی که برای دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته های فلسفه و جامعه شناسی هم شاید سخت فهم باشد با اشاره به تعدادی از آثار شریعتی؛ علاوه بر آنکه شریعتی را شخصی فاقد اطلاعات مستند تاریخی معرفی کرده بلکه او را با توجه به داشتن بیانی گیرا و جذاب، و با استفاده از اسطوره های تاریخی فردی عوام فریب نیز قلمداد نموده است.
قادری در کتاب خود علاوه بر نقد آثار شریعتی به نقد تعداد دیگری از اندیشمندان و چهره های تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران از جمله سید حسین نصر، جلال آل احمد و اخوان ثالث نیز پرداخته است . مقاله حاضر از میان شخصیت های مذکور تنها به مبحث صورت گرفته در مورد شریعتی پرداخته است.
در مورد نظرات آقای حاتم قادری در خصوص ریختار ذهنی دکتر شریعتی می توان به چند نکته اشاره کرد.
1-حاتم قادری ریختار ذهنی و شخصیت شریعتی را در قالب یک فرد رمانتیک به تصویر کشیده است که بدون توجه به بستر و ظرفیت های جامعه ایران، سعی برآن داشته است تا با وام گیری از چهره های بزرگ و تأثیرگذار صدر اسلام چون ابوذر، سلمان فارسی، حضرت زینب و حضرت علی ( ع ) نسل جوان و فعال جامعه را در سمت و سوی تبدیل شدن به قهرمانانی که از این اسطوره ها الهام می گرفته اند سوق دهد. نکته ایی که قادری در این نقد بر شریعتی به نظر می رسد از آن غافل مانده است در نظر نگرفتن جو حاکم بر جهان و از جمله ایران و جنبش های آزادی خواهی و ظلم ستیزی که اغلب بر محور یک ایدوئولوژی اکثر کشورهای جهان سوم را در برگرفته بودند می باشد. مضاعف بر آن تمامی اقوام دنیا چه در غرب و چه در شرق در طول تاریخ از اسطوره های خود الهام می گرفته اند و این منحصر به ایران و الگو پذیری از اسطوره های اسلام نبوده است.
شریعتی در مبحث اسطوره سازی به این مهم دقت داشته است که فقط جنبه های شجاعت و ایمان و تقوی محکم ایشان را عرضه ندارد بلکه تأکید عمدة او بر اندیشه های بلند و انسان گرایانة آن اسطوره ها بوده است . اگر با دیدی منصفانه بیاندیشیم شریعتی از اسطوره ها بیشتر به دنبال انسان سازی بوده است تا یک سری انسان های مقلدِ صرف؛ چرا که شریعتی تقلید بدون تحقیق و پژوهش را امری مذموم و یکی از دلایل انحطاط تمدن اسلامی معرفی نموده است.
2-از دیگاه حاتم قادری و بخصوص در نقد کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی دیدگاه شریعتی فاقد آن سیر اندیشه اصیل شیعی بوده و تعاریف او از تمایزهای بین دو نوع تشیع فاقد وجاهت دینی و بدتر از آن عقلانی بوده است. در حالی که شریعتی به خوبی تفاوت های بنیادین میانِ دو تشیع را مطرح کرده و علل انحطاط در مکتب شیعه را در اثر غلبه روح صرفا متعبد و متحجر با تکیه بر عافیت اندیشی به مخاطب خود ارائه داده است . شریعتی در بیان دو نوع تشیع مطرح شده در کتاب مذکور و در تبیین تشیع صفوی به خوبی نقاط ضعف و گرفتار شدن شیعیان در یک سری اعمال و عزاداری های بدون منطق و سابقه دینی مطابق با عقلانیت را موجب دور شدن از اصول و اهداف عالیه بزرگان مذهب تشیع به دلیل تبلیغات یک عده از علمایی که درک و دریافت درست و عمیقی از آموزه های شیعه راستین را نداشتند، بیان نموده و علاوه بر آن راهکارهایی نیز ارائه نموده است. آقای قادری از آنجا که با پیش زمینة وجود نوعی از گرفتاری ایرانیان در مشکلات روحی و روانی چون خود بزرگ بینی، رمانتیک بودن، خیال پردازی و غیر واقع بینی بودن به بررسی عملکرد و اندیشه های تعدادی از صاحب نظران و اندیشمندان پرداخته است ناخواسته از درک موارد مهمی که ناشی از زمانة زندگی و جو حاکم بر جامعه مورد مطالعه بوده است غافل مانده است. شریعتی محصول سیر جامعه و اندیشه ها و چالش های موجود در جامعه دهه های 30 و 40 و 50 شمسی ایران و همچنین با توجه به تحصیل در فرانسه که در زمان مذکور محل حضور و گفتمانهای انقلابی قرن بیستم بوده می باشد. آنچه به نظر می رسد طرح این موضوع است که چرا منتقدان ما در نقد اصحاب اندیشه زمان های گذشته با ترازوی امروز به سنجش آثار و اندیشه های ایشان می پردازند و از جریان ها و جو حاکم بر زمانة آن اندیشمندان غفلت می ورزند . بدون هیچ تردیدی انتقاد یکی از مهم ترین ابزار تنویر و تصحیح در همة عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هنری و غیره می باشد اما به شرطی که مبتنی بر استدلال های علمی، منطقی، عقلانی و منطبق بر اصول انسانی باشد. متأسفانه در جامعه ایران انتقاد بنا به دلایل عدیده ای هنوز بعد از گذشت سده ها جایگاه شایسته و بایستة خود را پیدا نکرده است . انتقاد مثل سایر مباحث علمی مسیری دارد و هرگاه از مسیر خود خارج شود و اصول و مبانی خود را رعایت نکند نه تنها مؤثر نخواهد بود بلکه می تواند مثل چکشی،
ذوق و انگیزه های علمی را نیز بکوبد و جریان اظهار اندیشه و افکار را به رکود بکشاند.
3-ایران جامعه ای است که دین و مذهب یکی از تأثیرگذارترین مسائل در اکثر زمینه های اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و فرهنگی بوده است و در اکثر جریان های اجتماعی و سیاسی علمای دین نقش رهبری را بر عهده داشته اند با مطالعة تاریخ پر فراز و نشیب ایران در سده های گذشته تأثیر دین و مذهب و بزرگان دینی را به وضوح می توان مشاهده کرد. شریعتی با تکیه بر این مقوله و در نظر گرفتن اعتقادات اکثر جمعیت ایران که بر مذهب شیعه بوده اند سعی بر آن داشته است تا با ارائه الگوهایی که ریشه در اعتقادات شیعه راستین داشته اند نسل جوان جامعه را با راه و سیرة آن اسطوره ها آشنا نموده و دلایل انحطاطِ و ضعف حاکم بر شیعیان را روشن نماید.
نویسنده :
جواد شتربان زاده دکتری تخصصی تاریخ گرایش ایران اسلامی

مطالعاتی ها